نام الماس از کلمه یونانی”adamas”به معنای تسخیرناپذیر گرفته شده و تنها سنگ قیمتی تک عنصری است.سختب فوق العاده و بی نظیر این کانی است که به آن ویژگی جاودانی می دهد.به هندی هیرا گویند و جز به ازریز نشکند.درسریانی المیاس ، به رومی اومنیطون گویند.کندی آن را زجاج فرعونی گوید.از فراوان ترین عنصر وجود در طبیعت یعنی کربن ساخته شده و آنها که ارزش جواهر دارند، باید 95/99 درصد کربن خالص داشته باشند.بدین جهت سخت ترین و پاک ترین ماده روی زمین را تشکیل می دهد.
در برابر دو قدرت عظیم طبیعی یعنی آهن و آتش مقاوم است.سختی الماس 140 برابر کوراندوم است با این حال سختی الماس در جهات گوناگون کریستالوگرافی و درسطوح آن متفاوت است و این امر امکان بریدن آن را به وسیله گرد یا پودر الماس و یا الماس دیگری امکان پذیر می سازد.
خواص اپتیکی الماس استثنایی است.به دلیل شدت تلالوء و پراکندگی نور که در نتیجه میزان بالای شکست نور در آن است آن را به عنوان سلطان نگینهای جواهر معرفی می کنند و درزیورآلات به کار می رود.
در ادیان به عنوان نماد بقا و ابدیت نام گرفته است و با خصوصیات زیر می توان آن را شناخت :خلوص ، کمیابی، زیبایی ، دوام ، که شامل سختی و مقاومت در برابر خراشیدگی و برش و سفتی و مقاومت در برابر ضربه و پایداری و مقاومت در برابر حرارت و مواد شیمیایی و نور است.
ساختار بلوری الماس
نظم و آرایش و ترتیب قرار گرفتن اتمهای کربن مذکور نسبت به یکدیگر ساختار بلوری سنگ را می سازد.ساختار بلوری مکعبی یا ایزومتریک است.در این ساختارکلیه اضلاع با هم برابر و زاویه ها به صورت 90 درجه اند.بنابراین یک تقارن کامل درون بلور وجود دارد.جهت بلوری در وجوه مختلف یکسان است.سطوح بلوری در تمام جهات متقارن و شکست نور در تمام جهات یکسان است.به دلیل یکسان بودن اتمها و تقارن کامل سطوح بلوری ، شکست نور در یک جهت خواهد بود. به شکست نور در بلورهای مکعبی شکست یگانه گویند و به علامت اختصاری S.R. نشان داده می شود.
جهات بلوری و سختی مربوط به آنها در الماس بسیار اهمیت دارد.سختی بیش از اندازه الماس به علت پیوند اتمهای کربن با یکدیگر است و فاصله بین اتمها ظاهرا”برابر است.ساختمان داخلی آن بسیار قوی است به طوری که هر اتم کربن به چهار اتم کربن مجاور به شکل چهاروجهی متصل است. این نوع پیوند بین اتمهای کربن موجب سختی استثنایی الماس می گردد.
از حیث نظری اگر چه فاصله بین اتمها در همه صفحات بلوری یکسان است ولی در عمل فاصله بعضی از اتمها در بعضی از صفحات بلوری کمتر و در نتیجه تراکم انمی در این جهت بیشتر است و سختی بالاتری ایجاد می گردد.
واحد بلوری
به کوچک ترین واحد بلورکه ترکیب شیمیایی و ساختار بلوری جسم مورد نظر را داراست ، گفته می شود.
به شکل خارجی سنگ که از تجمیع واحد های بلوری تشکیل شده است ساختار بلوری گویند.
هرسنگ در طبیعت به شکل معینی است که کریستال هبیت نام دارد که درالماس به شکل اکتاهدرون (هشت گوش، دو هرم که از قاعده به یکدیگر چسبیده اند)است.به علایمی که در زمان رشد بلورها و در هر جهت بلوری بر روی بدنه سنگ اصلی ایجاد می شود، علایم رشد گروت مارک گفته می شود.این علایم رشد در هریک از جهتهای بلوری متفاوت است.در جهت بلوری که به موازات سطوح هرم است(هشت گوش) و تعداد آنها چهار است، علایم رشد به صورت مثلث ریز در بدنه سنگ است.
درجهتی که به موازات واحدهای بلوری است ، مکعبی که دارای سه محور بلوری است ، علایم رشد به شکل مربع هستند به طوری که با محور بلوری زاویه 45 درجه درست می کنند.در جهت دود کاهدرون که دارای شش محور بلوری است، جهت علایم رشد به صورت خطوط موازی است.
سختی جهتها متفاوت است. سخت ترین آن اکتاهدرون ، سپس کوبیک و بعد دود کاهدرون است.تراشکاران هنگام تراش از علایم رشد استفاده می کنند تا جهت مناسب را بیابند.از آنجا که برای تراشنده الماس حفظ وزن بیشتری مورد نظر است ، بدین جهت تراشنده ازهریک از این جهات برای تراش الماس استفاده معینی می برد.
جهت اکتاهدرون برخلاف آنکه بالاترین سختی را دارد ،شکننده ترین جهت نیز هست(معمولا”ترکها در الماس در جهت اکتاهدرون است) و درمراحل تراش الماس چنانچه نیاز به شکستن بخشی از سنگ باشد با استفاده از ترک و درهمین جهت سنگ را می شکنند.
ماکله.چنانچه در زمان رشد قسمتی از بلور اکتاهدرون به اندازه 60 تا 180 درجه دچار چرخش گردد، ساختار جدیدی به وجود خواهد آورد که به آن ماکله گویند.این سنگها به دلیل تغییر ناگهانی در جهت بلوری به راحتی قابل تراش نیستند و به علت نازکی و کشیده بودن ، مقدار زیادی از سنگ در تراش از بین می رود بدین جهت آنها را به صورت فانتزی می تراشند چون تراشنده نمی تواند آن طور که ایجاب می کنداز جهات سنگ استفاده کند. این سنگها معمولا”ارزش زیادی ندارند.
قابلیت انتقال حرارت.بین سنگهای زینتی ، الماس بالاترین قابلیت هدایت حرارتی را دارد واین با فشردگی اتمهای آن ارتباط مستقیم دارد.
بخارگرفتگی.حرارت بخار دهان برروی الماس به علت سرعت انتقال حرارتی به زودی از بین می رودو این وسیله تشخیص الماس اصل از بدل و دیگر سنگهای مشابه است.تنها فلز مویی سانیت است که انتقال حرارتی نزدیک به الماس دارد ودستگاه دیاموندتستر نیز قادر به تشخیص آن نیست.
قابلیت انبساط حرارتی. به علت شکل مکعبی و تراکم اتمها که در تمام جهات به یک اندازه است ، انتقال حرارت در تمام جهات یکسان و انبساط جسم درتمام جهات یکنواخت است.
اگر یک الماس با قطر یک میلی متر را یک درجه سانتی گراد حرارت دهیم به اندازه یک میلیونیم میلی متر تغییر قطر خواهد داد.
الماس در محیط عادی بیش از 850 درجه سانتی گراد حرارت را تحمل نمی کند و با اکسیژن موجود در هوا ترکیب می شود و می سوزد ولی آن را تا 1850 درجه در خلا و به دور از اکسیژن می توان حرارت داد.اگر الماس را بعدا”درظرف یخ بگذاریم این تغییر ناگهانی و شوک حرارتی را به راحتی تحمل خواهد کرد.باید دانست حرارت زیاد باعث ایجاد شکلها و نقوش مشخص بر روی بعضی از صفحات آن می شود و بدین جهت باید هنگام حرارت دادن دقت کافی به عمل آورد.
درصورتی که ناپاکی زیادی در سنگ وجود داشته باشد این ناپاکی و ناخالصیها مانع از انتشار یکنواخت حرارت شده و موجب شکستگی سنگ می شود.قابل ذکر است که اکثر جواهرسازان معتقدند شعله جوشکاری مورد استفاده آنها به الماس صدمه ای نمی زند.این تفکری اشتباه است زیرا حرارت ممکن است گاه از 850 درجه فراتر رود و پوشاندن سنگ با الکل و اسیدبوریک نیز نمی تواند عدم تماس سنگ با هوا و اکسیژن را تضمبن کند و خطر سوختگی زیاد است.
نور و الماس
خصوصیات نوری الماس منحصربه فرد است.با برخورد نور به یک جسم شفاف بخشی ازآن منعکس شده و بخشی دیگر به داخل آن وارد می گردد.
خواص نوری در تشخیص و مرغوبیت کانیهای جواهر اهمیت بالایی دارد وعامل به وجود آورنده پدیده هایی مثل شکست نور، جلا، تلالوء رنگ و بازی رنگ است.
شکست نور.با ورود نور از یک محیط به محیط دیگر (که اتمها و مولکولهای آن ممکن است به صورت گاز، مایع و یا جامد باشند) از سرعت آن کاسته می شود(سرعت نوردر خلا 300 هزار کیلومتربر ثانیه است).مقدار این کاهش به تراکم اتمهای محیط جدید بستگی دارد.ورود نوربه محیط جدید سبب تغییر امتداد مسیر حرکت نیز می شود(شکست نور) ودلیل آن تاخیر زمانی در ورود شعاعهای نوری به محیط جدید است.
تنها حالتی که نور تغییر مسیرو کاهش سرعت می دهد وشکسته نمی شود حالتی است که نور به صورت عمود به سطح مشترک دو محیط تابیده می شود.هر چه کاهش سرعت بیشتر باشد میزان انحراف نور بیشتر می شود.میزان این انحراف را می توان با تقسیم کردن سینوس زاویه تابش به سینوس زاویه شکست به دست آورد که ضریب شکست نور می نامند و با Ri نشان داده می شود.همچنین می توان از تقسیم سرعت نور در محیط اولیه به سرعت نور در محیط ثانویه ضریب شکست نور را به دست آورد.
تراکم اتمها درهر سنگ مقدار ثابتی است و در نتیجه سرعت نور در آنها مقدار ثابتی خواهد بود بنابراین Ri برای هرماده مقدار ثابت و معینی است که می توان برای شناختن سنگها از آن استفاده کرد.
زاویه حد:وقتی نور به سطح الماس بتابد شکست نور خواهیم داشت.دربلورهای مکعبی شکل به علت تقارن کامل و یکسان بودن اتمها ، نور فقط در یک جهت شکسته می شود و حرکت می کند.هرچه زاویه تابش بیشتر باشد، زاویه شکست بیشتر خواهد بود.حداکثر این زاویه نزدیک خط مماس (زاویه 90 درجه) است که بیشترین تابش و حداکثر شکست نور را خواهیم داشت که آن را زاویه حد می نامند.زمانی که نور از درون الماس به سطح مشترک سنگ و هوا می رسد با مقداری شکست و انعکاس از درون سنگ خارج می شود.شعاعهای نوری که زاویه تابش آنها به اندازه زاویه حد یا کوچک تر از آن باشد، قادر به خروج از سنگ هستند و موجب درخشندگی آن می شوند در صورتی که خارج از زاویه حد باشد ، قادر به خروج از سنگ نبوده و درون آن منعکس می شوند.به این خاصیت توتال رفراکشن می گویند.تراشکاران از این خاصیت استفاده می کنند و الماس را طوری می تراشند که تابش به فاستهای پاویلیون به صورت روبرو باشد.
نوع وآرایش اتمهای کربن موجب شدت بالای انعکاس می گردد.اگر نوربا زاویه صفردرجه (عمود) به سطح شیشه تابیده شود 4 درصد منعکس می گردد.درحالت مشابه ، الماس 17 درصد نوررا منعکس می کند؛ نتیجه آنکه الماس را از نظرشدت انعکاس در بین سنگهای شفاف در ردیف اول قرار داده است.
جلا.شدت جلای کانیهای جواهر به ضریب شکست نوربستگی دارد.هر چه این میزان بیشتر باشد جلای کانی بیشتر خواهد بود.الماس به دلیل سختی و ضریب شکست زیاد دربین سنگهای طبیعی و شفاف ، جلای خاص استثنایی دارد که به جلای الماس گونه مشهور است.
جذب نوری.در بلورهای الماس که طیف نوری طبیعی دارند، کلیه فرکانسها به جز فرکانس نور زرد توسط شبکه بلوری جذب شده و فرکانس نور زرد فقط قادر به عبورکردن از آن است ، چنانچه الماس به صورت 100 درصد از اتمهای کربن تشکیل شده باشد ، هیچ جذب نوری در الماس انجام نمی شود و الماس بی رنگ است.این حالت درطبیعت به ندرت اتفاق می افتد زیرا هنگام رشد بلور الماس مقداری اتم میهمان درون شبکه بلوری وارد می گردند که می توانند عامل ایجاد رنگ در الماس باشند.چنانچه این اتمهای میهمان از عنصر نیتروژن تشکیل شده باشند موجب پیدایش رنگ درون سنگ می گردد.
پراکندگی نور.در منشور زاویه بین شعاع تابش و سطح منشور به تجزیه نور منجر می گردد.تجزیه نور سفید که در اثر خروج نور از فاستهای اطراف تاج ایجاد می گردد را پراکندگی نور می نامند واین حالت را می توان به عمل تجزیه نور در منشور تشبیه کرد.
ضریب شکست نور قرمز در الماس 407/2 و درنور بنفش 451/2 است.از آنجا که نورهای قرمزوبنفش ابتدا و انتهای طیف نور مرئی اند، اختلاف این دو عدد که 044/0 است را پراکندگی نور سنگ نامند که الماس بالاترین مقدار را دربین سنگهای طبیعی دارد.
تلالوء.مجموع نورهایی که از درون و سطح سنگ به چشم بیننده می رسد.
درخشش لحظه ای.درخشش لحظه ای و جرقه مانندی که در زمان حرکت دادن سنگ از سطح فاستهای اطراف تاج به چشم می خورد.
چشم ماهی.نظر باینکه بخشهایی از نوراز قسمت نوار میانی سنگ وارد می شود در صورتی که نوار میانی کاملا”صیقلی نباشد ، انعکاس نورهای وارد شده از نوار میانی به سمت بالا ، دایره ای سفید و نازیبا را در نمای بالای سنگ نشان می دهد که به آن چشم ماهی می گوییم.در صورتی که عمق پاویلیون و زاویه تاج سنگ مناسب باشد ، درصورت بزرگ بودن صفحه سنگ باز هم این پدیده دیده می شود.
نایل هید.اگر عمق پاویلیون کمی بیشتر از 43 درصد باشد ،مقداری نور از پاویلیون خارج می گردد.در عمق حدود 46 درصد مقدار خروج نور افزایش می یابد و محسوس است و در 48 درصد یا بیشتر مقدار خروج نور آن قدر زیاد است که تقریبا”هیچ برگشت نوری به صفحه سنگ وجود ندارد و زیر آن تماما”تیره دیده می شود که به این حالت نایل هید گویند.
اثر چربی.چنانچه مدتی از یک سنگ با تراش مناسب استفاده شود مقداری از چربی پوست دست ،سطح پاویلیون سنگ را می پوشاند.این لایه چربی از تماس هوا با سنگ جلوگیری می کند و میزان درخشش و تلالوء کاهش می یابد.خود سنگ در این حالت مشکل خاصی ندارد و کافی است پاویلیون سنگ را با محلول آب گرم و صابون شسته تا لایه چربی پاک شود و درخشش سنگ نیز به حال اول بازمی گردد.
تشکیل الماس
در هنگام شکل گیری زمین قاره ها از هم جدا شدند یا به هم نزدیک گردیدند.این قاره ها بر روی یک سطح مذاب شناورند .برای تشکیل یک سنگ درون زمین سه شرط اصلی باید وجود داشته باشد که عبارت اند از : حرارت ،فشار و مواد اولیه .
منظور از مواد اولیه وجود عناصر موجود در فرمول سنگ به اضافه عناصر رنگ زای موجود در سنگهاست.
برای تشکیل الماس گذشته از وجود کربن ، وجود فشار نزدیک به 60 کیلوبار و حرارتی نزدیک به 2 هزار درجه سانتی گراد لازم است.این شرط در عمق کمتر از 140 کیلومتر وجود ندارد.علاوه بر سه شرط فوق دو عامل دیگر فضا و زمان نیز ضروری است.
اگر سنگ زمان لازم برای رشد کافی نداشته باشد تشکیل آن متوقف می شود.از سوی دیگر در اعماق زمین ، سنگ فقط می تواند به اندازه فضایی که در اختیار دارد رشد کند. بدین جهت الماس با اندازه های بزرگ به مراتب کمیاب تر از اندازه های کوچک ، در ارتباط با این دو عامل است. چنانچه تمامی شرایط برای تشکیل الماس موجود باشد اولین اتمها در کنار یکدیگر با نظم وترتیب معینی جمع می شوند.به اولین اتمهایی که با این نظم در کنار هم جمع شده اند ،واحد کریستالی گویند که در الماس از هشت اتم کربن تشکیل شده که در کنار هم با اضلاع و زوایای مساوی قرار گرفته اند.آرایش بین اتمهای کربن بصورت مکعب بوده ، هر اتم با اتم دیگر مشترک بوده به طوری که اتمهای کربن از همه طرف با هم پیوند دارند.این نوع پیوند موجب می شود که اتمها به هم نزدیک تر می شوند و در نتیجه فشردگی پیدا کنند و به راحتی از یکدیگر جدا نشوند و این امر سبب سختی بیش از حد الماس است.
عنصر تشکیل دهنده الماس کربن است که عنصر سبکی است .با این حال الماس از سنگهای دیگر به مراتب سنگین تر است.زمانی که صحبت از ساختار بلور می شود منظور شکل ظاهری سنگ نیست بلکه شکل سلولهای بلوری آن است که خصوصیات سنگ مربوط له آن می باشد.
الماسها پس از تشکیل در طول دوران مختلف (درحدود 5/2 میلیون الی 20 میلیون سال قبل) توسط نوع خاصی از مواد آتش فشانی به سطح زمین منتقل شده اند.به مواد گدازه ای که بلورهای الماس در آنها شکل می گیرند، کیمبرلیت گویند.
کیمبرلیت توسط لویس در 1877 برای توصیف میکاپریدوتیتهای پورفیری الماس دار که از ناحیه کیمبرلی واقع در افریقای جنوبی به دست می آید، به کار برده شده است.کیمبرلیت سنگهای اولترامانیک نادر الماس داری هستند که کمیاب اند و اهمیت آنها به علت آن است که در آنها مجموعه ای از کانیهای استثنایی رینولیتها دیده می شود که در فشار و در اعماق بیشتری تشکیل شده اند و جزو گروه سنگهای آتش فشانی طبقه بندی می شوند.این مواد آتش فشانی هستند که کیمبرلیتها را با خود به سطح زمین حمل می کنند.با بالا آمدن مواد آتش فشانی از میزان فشار کاسته می شود در حالی که درجه حرارت تقریبا”ثابت است بدین جهت قسمت عمده ای از الماسهایی که درون مواد مذاب هستند و بالا می آیند ، از بین می روند ولی وجود جریانهای گاز و آب که در دیواره مجرایی که مواد آتش فشانی از آن به سطح زمین می رسند(پایپ) موجب خشک شدن دیواره ها می گردد و الماسهایی که در کناره دیواره قرار می گیرند می توانند سالم بمانند.به الماسهایی که در این جدار باقی می مانند ، ذخایر اولیه گفته می شود.اگر به دلیل عوامل جوی مانند سرما، گرما، بارانهای سیل آسا، باد، تابش خورشید، جداره پایپ تخریب و یا فرسایش یابد و الماسها تغییر مکان دهند، با جریان سیلابها به رودخانه می روند و با کم شدن فشار آب ، الماس که ماده سنگین تری است در بستر رودخانه ته نشین می شود(ذخایر رودخانه ای) ویا در اثر شدت فشار آب به بستر دریا می رسد، که در این صورت این الماسها را ذخایر دریایی گویند.
این الماسها به علت سایش و برخورد با سنگها از کیفیت بالایی برخوردارند و به ذخایرثانویه مشهورند.
از مجموع الماسهای استخراج شده از معادن مختلف در سطح زمین، الماسها چیزی در حدود 25 درصد ارزش جواهر را دارند و75 درصد موارد در صنعت به کار می روند که به آنها الماسهای صنعتی گویند.
الماس مانند سایر جواهرات و سنگهای قیمتی ویژگی های زیر را دارد:
زیبایی.زیبایی بیشتری نسبت به دیگر سنگهای قیمتی دارد.
کمیابی.به علت ارزش فوق العاده به راحتی دردسترس نیست و درمقایسه کمیاب تر از سایر سنگها است.
دوام در برابر عوامل فیزیکی و شیمیایی. دوام بسیار بالایی در برابر خراشیدگی یا سختی دارد.
دوام دربرابر ضربه و شکستگی ، نور و حرارت. در برابر حرارتهای بسیار بالا مقاوم است و در برابر مواد شیمیایی قوی مقاوم است و این مواد بر آن اثری نمی گذارند.
در طول قرن نوزدهم بسیاری از محققان به دنبال ساخت الماس در آزمایشگاه بودند و به شرایط لازم جهت تشکیل الماس از جمله حرارت و فشار بالا واقف بودند ولی محدودیت فناوری ، آنها را از دستیابی به ساخت الماس باز می داشت.
از سال 1941 شرکت جنرال الکتریک (GE) یک گروه از محققان آزمایشگاهی را برای تحقیقات جهت ساخت الماس مامور کرد و پس از دوازده سال تلاش و تحقیقات فراوان در سال 1953 دستگاه پیچیده و غول پیکری را طراحی کرد و در اواخر سال 1954 موفق به ساخت الماس مصنوعی از نوع صنعتی شد.دو سال پیش از آن یک شرکت سوئدی موفق به ساخت الماس شده بود ولی محققان این شرکت به این نتیجه رسیدند که با این روش تولید الماس در سطح تجاری ناممکن است و به همین دلیل از اعلام موفقیت خود در ساخت الماس منصرف شدند.
شرکت جنرال الکتریک الماسهای صنعتی ساخت خود را از اواخر سال 1957 وارد بازارکرد و تا دو سال روش ساخت را محرمانه نگه داشت. در سال 1959 بااعلام این روش ساخت ، تولید الماس مصنوعی در مقیاس گسترده تری ادامه یافت.تمامی الماسهای ساخته شده از نوع صنعتی بوده زیرا این الماسها کیفیت قابل قبول در جواهرسازی را نداشتند.جنرال الکتریک برای دستیابی به این مهم به تحقیقات خود ادامه داد و در سال 1970 ساخت اولین الماس قابل تراش را اعلام کرد.
این الماسها حداکثر تا اندازه یک قیراط بودند که پس از تراش به نگینهایی بین 26/0-46/0 قیراط تبدیل می شدند. رنگ آنها در محدوده F تا J و از نظر پاکی حداکثر s.v.v بودند.هزینه ساخت این الماس بسیار زیاد بود به طوری که تا اواسط دهه 1980 تعداد محدود تولید و در مصارف صنعتی و تحقیقاتی وارد شدند.
در سال 1985 یک شرکت ژاپنی موفق به تولید الماس جواهر در مقیاس تجاری شد و از آن به بعد تلاش برای ساخت الماسهای بزرگ تر و با کیفیت بالاتر ادامه یافت.
این شرکت در این زمان مقداری الماس بی رنگ نیز تولید کرد که استفاده تحقیقاتی داشت و با اضافه کردن”برون”موفق به ساخت الماس آبی با قابلیت هدایت الکتریسیته برای استفاده خاص علمی و صنعتی شد.به موازات این شرکت ، تولید الماس در شرکت جنرال الکتریک افزایش یافت به طوری که سالانه به بیش از 33 تن رسید که این بخشی از نیاز صنایع را برطرف می کرد.
خصوصیات منحصر به فرد الماس از جمله سختی ، قابلیت انتقال حرارت بالا (بیش از پنج برابر مس)، مقاومت بالا در برابر الکتریسیته ،پایداری در برابر حرارت زیاد و خصوصیات نوری خاص آن این سنگ را به یک ماده استثنایی تبدیل کرده است که درتجهیزات پیشرفته و در بسیاری از رشته های علمی کاربرد دارد.
در بسیاری از این صنایع ، الماس مصنوعی را به نوع طبیعی آن تریج می دهندزیرا مراحل رشد را می توانند کنترل کنند در نتیجه اندازه و شکل سنگ را به صورت دلخواه درمی آورند.میزان پاکی و رنگ آن نیز تا حدی تحت کنترل است.
عمده الماسهای مصنوعی در صنایع پیشرفته از تجهیزات پزشکی و دندان پزشکی، تجهیزلت الکترونیکی و رایانه ای پیشرفته ، دستگاههای الکترومغناطیسی پیشرفته ، مته های حفاری چاههای نفت ، ساخت موتورهای جت وسفینه های فضایی و ساخت پنجره فضاپیما ها به کارگرفته شده است.
در 1993 بزرگ ترین الماس ممکن تا آن زمان با صرف 600 ساخت تولید شد و شرکت دوبیرز اعلام کرد تا سال 2000 قادر خواهد بود که به فناوری ساخت الماس بزرگ تر از 30 قیراط با صرف زمان کمتری دست یابد.
روش تولید الماس مصنوعی چنین است که اتمهای کربن را یونیزه می کنند و سپس آنها را در یک میدان الکتریکی بسیار قوی به صورت معلق در می آورند سپس توسط اشعه لیزر حرارت آن را به صورت موضعی به بیش از 5 هزار درجه سانتی گراد رسانده و در این زمان فشار محیط را به بیش از3000 میلیون پوند بر سانتی متر مربع می رسانند.شرایط لازم برای رشد بلورهای الماس در چنین شرایطی فراهم می گردد.
یکی از مشکلات تولیدکنندگان جلوگیری از ورود نیتروژن به بلور در حال رشد ، جهت ساخت الماس بی رنگ بود.جنرال الکتریک در اواسط دهه 1990 با ابداع روش ذوب این مشکل را برطرف کرد.
در این روش مواد فلزی در زمان ذوب شدن مواد دیگری را درون خود حل می کنند و نقطه ذوب آنها را پایین می آورند، با اضافه کردن ترکیبات خاصی به ماده ذوب ، از ورود نیتروژن به بلور در حال رشد جلوگیری می کنند.در هرحال الماسهای مصنوعی هر چند درحال حاضر اندک اند ، له لازارهای جهان وارد شده اند.