
نمایشگاه «احساس رنگ»: آثار آبری ویلیامز و فرانک بولینگ
موزه هنر مدرن فورت ورث، تگزاس | تا ۲۷ ژوئیه
در موزه هنر مدرن فورت ورث، نمایشگاهی با عنوان «احساس رنگ» به بررسی آثار دو نقاش برجسته اهل گویانا، آبری ویلیامز (۱۹۲۶–۱۹۹۰) و فرانک بولینگ (متولد ۱۹۳۴) اختصاص یافته است. هر دو هنرمند در محوریت آثار خود به رنگ و بیان انتزاعی میپردازند، و در عین حال، تجربهی مهاجرت، زندگی در جوامع استعمارزده و کنشگری فرهنگی در راستای معرفی هنرمندان سیاهپوست به جهان هنر بینالملل، در زیستنامهی آنها مشترک است.
کاتالوگ نمایشگاه بهدرستی اشاره میکند که این دو هنرمند، «رنگ، زیستنامه و استعمار» را بر بوم نقاشیهای خود درهم میتنند. نمایشگاه به صورت دو بخش مجزا، هر یک مختص آثار یکی از این هنرمندان، ارائه شده است. بخش مرتبط با ویلیامز در این میان، کشف دوبارهای از هنرمندی است که در زمان حیات خود چنانکه باید، شناخته نشد.

فرانک بولینگ، هنرمند شناختهشدهتر، در بریتیش گویانا متولد شد و در سن ۱۹ سالگی به لندن مهاجرت کرد. پس از تحصیل در کالج سلطنتی هنر و سفر به نیویورک در سال ۱۹۶۱، نهایتاً در سال ۱۹۶۶ در نیویورک ساکن شد و پس از یک دهه به لندن بازگشت. روند گذار او به انتزاع ناب، شش سال به طول انجامید، از تابلوی نیمهروایی *Mother’s House Overprinted x 3* (۱۹۶۷) تا اثر پالوده و لطیف *For Zephyr* (۱۹۷۳) که یادآور آثار روتکو است. او بعدها در قالبهایی متنوع به انتزاع ادامه داد؛ ازجمله نقاشیهایی چون *Think Tree* (۲۰۱۵) که ساختاری شبیه دستهگل دارند.

در مقابل، آبری ویلیامز در کودکی استعداد خارقالعادهای در هنر از خود نشان داد و از سهسالگی آموزش دید. او که پیشتر در مزارع نیشکر مستعمره کار میکرد، در پی ناآرامیهای سیاسی گویانا در ۱۹۵۲ به بریتانیا مهاجرت کرد. ابتدا در حوزه کشاورزی تحصیل کرد اما سپس در مدرسه هنر سنت مارتین در لندن – که در آن زمان مدرنترین مرکز آموزش هنر در بریتانیا بود – به تحصیل پرداخت. در همین دوره، آثار ویلفردو لام، جکسون پولاک و فرانز کلاین بر او تأثیر گذاشتند.
اولین نمایشگاه انفرادی ویلیامز در سال ۱۹۵۹ در گالریای دور از جریان اصلی لندن برگزار شد و تمامی آثارش به فروش رفت. با این حال، موفقیت هنریاش منجر به تسهیل حضور اجتماعی او در بریتانیا نشد؛ در سالهای پس از آن، با قوانین سختگیرانه مهاجرتی و خشونتهای نژادپرستانه روبرو شد. ویلیامز به همراه جمعی دیگر، «جنبش هنرمندان کارائیب» را بنیان نهاد.
آثار ویلیامز ترکیبی از اکسپرسیونیسم انتزاعی و تصویرپردازیهای الهامگرفته از هنر بومیان پیشاکلمبی است. او خود این توانایی را “احساس رنگ” مینامد. آثار اولیهاش، مانند *Petrification* (۱۹۶۰)، واجد ویژگیهای استاندارد نقاشی انتزاعی دههی ۶۰ هستند؛ با ضربهقلمهای آزاد، ترکیببندی منضبط و پالتهای رنگی عمدتاً تیره با جرقههایی از سرخ و نارنجی.
در دههی ۱۹۷۰، با آثاری چون *Carib IV* (۱۹۷۲)، ویلیامز رویکرد شخصیتری یافت. این نقاشی با فرمهایی بازیگونه و عناصری نمادین، میان انتزاع و نشانهگذاری فرهنگی در نوسان است. او که علاقهمند به پژوهشهای تاریخی بود، به جستجوی اشتراکات تمدنهای اولمک و مایا با فرهنگ معاصر پرداخت. در اثر *Maya Dynasty* (۱۹۸۰)، این جستوجو به اوج میرسد؛ اثری شش فوتی با ساختاری مرکزی پر انرژی، که رنگهای زرد و سفید در آن چون رشتهای از استخوانها تصویر میسازند.
یکی از منابع الهام غیرآمریکایی ویلیامز، دیمیتری شوستاکوویچ آهنگساز روس بود. وی تصور میکرد نقاشیهایش باید دارای همان حس مستقیم و قدرتمندی باشند که در سمفونیهای شوستاکوویچ میشنید. نقاشی *Symphony No. 11, Opus 103* (۱۹۸۱) با اشکال زاویهدار سفید بر بستری گوشتیرنگ تا قهوهای، تجلی این ایده است. آخرین اثر نمایشگاه، *Symphony* (۱۹۸۵)، از منظر بصری مدرنترین است؛ با حلقههایی لرزان و رنگهایی پرحرارت و جسورانه.
علیرغم خلاقیت بینظیرش، ویلیامز در دوران زندگیاش هیچگاه در نمایشگاههای بزرگ موزهای بریتانیا حضور نداشت. تنها پس از نمایشگاه مهمش در گالری وایتچپل (۱۹۹۸) و واگذاری آرشیوش به تیت (۲۰۰۱)، توجه دوبارهای به آثار او جلب شد.