صنايع دستي ايران، بخصوص هنر فلزکاري، تجليگاه روح آفرينشگري و سختکوشي هنرمندان ايراني طي قرون و اعصار بوده است. برآن شديم که سير اين هنر فراموش شده را از دوران هخامنشي که مصادف با کشف طلا و نقره بهوسيله انسان بود را تا پايان دوره صفوي براي شما بازگو ميکنيم اميدواريم مورد نظر مخاطبين عزيزمان قرار گيرد.
فلز کاری در دوره هخامنشی
هنر فلزکاري در دوره هخامنشي، بدون شک ما را با پيدايش نخستين امپراطوري جهان و يکي از سازمان يافتهترين و مقتدرترين دولتها روبهرو ميکند. مردم غرب آگاهي بسيار کمي از تاريخ ايران باستان دارند و آنچه اغلب تاريخنويسان يوناني يا غربي در اينباره نوشتهاند؛ غالبا آلوده به اغراض شخصي و ملي بوده است. مديريت و نظام اداري و سازماندهي در اين دوره بهگونهاي بود که اقوامي گوناگون از کرانههاي درياي روم تا مرزهاي هند و از سرحدات چين تا ماوراي درياي سياه، در آسايش، رفاه و نعمت فراوان ميزيستند. سياست شاهان هخامنشي که بر مبناي احترام و پاسداري آداب مذهبي، سنن و رسوم هنري هر محل بود؛ موجب پيشرفت هنر، تمدن و اشاعه فرهنگ ايراني در اين دوران شد. قوانين مدون کوروش و داريوش، اصول عدل و داد را در سرتاسر ساتراپنشينهاي هخامنشي برقرار کرد.
مصريان در کتيبههاي خود داريوش را قانونگذار بزرگ لقب دادند و بنياسرائيل در کتاب مذهبي خود شيوه دادگستري کوروش را ستودند. و از داريوش بهعنوان حامي عدالت و نيکوکاري ياد کردند. “ارل وارن” خاورشناس آمريکايي معتقد است هنر هخامنشي انعکاسي است از اصول سياسي و مفاهيم اخلاقي اين عصر، در اين هنر روح منطق حکمفرماست.
تصويرها و صورتهاي سنگي مختلف در کتيبهها و آثار تخت جمشيد انعکاسي از روحيه پر ارج و احترام به شخصيت والاي انساني است؛ در صورتي که از تصويرهاي کتيبههاي کاخهاي شاهان آشوري، که به تجاوز و تهاجم و فشار به ملل ضعيف افتخار ميکردند؛ چنين بر ميآيد که مقام انساني به پايينترين درجه رسيده است.
آثار هنري باقي مانده از اين دوره بسيار کم است؛ ولي از همين تعداد اندک، شيوه زندگي مردم آن زمان مفهوم ميشود. در معماري تناسب و توازن اشکال به دقت رعايت شدهاست.
بناي تخت جمشيد و کاخ زمستاني شوش معرف هنر و تمدن اين عصر است. هنر هخامنشي سکون و آرامش خاص خود را دارد و از سبک آشوري کاملا متمايز است؛ زيرا آثار قوم آشور بر خلاف هنر هخامنشي، نشان دهنده جنگ و استيلا است. هنري که در سبک معماري تخت جمشيد و سنگتراشي، نقشپردازي، کندهکاري کتيبهها، ستونها و سرستونها به کار رفته؛ تلفيقي است از هنر محلي فلات قاره ايران، آشور، ماد و ساير ملل تابعه که جزو شاهنشاهي ايران بودهاند.
الواح زرين و سيمين
هنگامي که شالوده کاخ آپادانا به فرمان داريوش پيريزي ميشد؛ در هر يک از چهار گوشه تالار مرکزي آن، در زير تخته سنگهاي ديوار جعبهاي سنگي نهادند که در آن دو لوح چهار گوش از زر و سيم بود و نام داريوش بر روي آنها حک شده بود. لوح زرين ۳۳x۳۳ سانتيمتر، به قطر ۱۵ ميليمتر و به وزن ۵ کيلوگرم و لوح سيمين به وزن 4 کيلوگرم بود. دو عدد از چهار جعبه ياد شده با الواح آنها ضمن حفاريهاي نامعلوم از بين رفت؛ ولي دو جعبه ديگر با چهار الواح آنها در سال ۱۳۱۲ شمسي در موزههاي ايران باستان و موزه سلطنتي کاخ مرمر در معرض تماشا گذارده شد.
نوشته الواح به خط ميخي، پارسي ايلامي و بابلي است؛ که خطوط مصطلح آن روزگار بوده است و متن آن به شرح زير است:
«داريوش شاه، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه کشورها، پسر ويشتاسب هخامنشي.
داريوش شاه گويد: اين است شاهنشاهياي که من دارم؛ از ختن که آن طرف سغد است تا حبشه، از هند تا سارد که آن را اهورا مزدا، که بزرگترين خدايان است؛ به من ارزاني فرمود. اهورا مزدا مرا و خاندان شاهي مرا حفظ کند.»
اين الواح با کوشش پروفسور “هرتسفلد” آلماني، که خاکبرداريهاي تخت جمشيد زير نظر وي صورت پذيرفت؛ کشف گرديد.
کاخ آپادانا نخستين بناي تخت جمشيد است که در دوره فرمانروايي داريوش اول بنا شده است. هگمتانه (همدان) که قبلا پايتخت قوم ماد بود؛ به سر ميبردند و پاييز و زمستان را در بابل يا شوش، و بهار را در تخت جمشيد ميگذراندند.
مراسم بزرگداشت جشن ملي نوروز در تخت جمشيد، طي تشريفاتي شايسته، برگزار ميشد و براي پذيرايي از بزرگان و سران کشور، که از ساتراپنشينها و ساير نقاط به پايتخت ميآمدند در مرودشت خيمه و خرگاه مجللي برپا ميداشتند.
خزانه تخت جمشيد
باستانشناساني که در حفريات تخت جمشيد شرکت داشتند؛ عقيده دارند که بناي تالار صد ستون در کنار تالار آپادانا، که داريوش آن را احداث کرد زايد است؛ زيرا با وجود تالار آپادانا، که مراسم سلام و بار عام شاهان در آنجا برگزار ميشد؛ ديگر تالار صد ستون با مساحت ۴۷۰۰ متر مربع ضروري نبود؛ ولي شاهنشاه چون مايل بود در موقع جلوس و بارعام اشياي تجملي و گرانبهاي خزانه در معرض تماشاي نمايندگان دول قرار گيرد؛ اين تالار بزرگ را ساخت.
هنگام سلطنت خشايارشا، که مراسم نوروز در جانب شمالي تخت جمشيد برگزار ميشد؛ تالار محل استفاده کامل اين شاه تجمل دوست قرار ميگرفت. از اشياي نفيس و پر ارزش خزانه تخت جمشيد، که مورخان در آثار خود از آنها نام بردهاند؛ ظروف و شمشهاي طلا و نقره و براده طلا است. يکي از مورخان بوناني به نام “آتناتوس” در کتاب خود، باشگاه خوراک از درختهاي چناري ياد ميکند که تمام اجزاي آن در نهايت ظرافت و نفاست از طلاي ناب ساخته شده و سر شاخههاي آنها در تالار بار عام گسترده بود. همچنين از تاکهاي زرين نام ميبرد؛ که در آن عصر انگور شيراز آن معروف بوده؛ و بوتهها و درختهاي مو، که سر و شاخه آنها از جواهرات و عقيق در آنها به کار رفته در اين تالار وسيع وجود داشت که در حقيقت براي تزيين تالار و سايه افکندن بر تخت شاهنشاه به کار ميرفتند.
لازم به تذکر است که برخي از تزئينات معماري و تجملات دروني مهم از کاخهاي آشوري بودند و بايد گفت تاکهاي زرين تالار صد ستون تقليدي بودند از شيوه تزيينات “آسورباني پال” پادشاه آشور، که هرگاه بر تخت خود ميآرميد درختي زرين با خوشههايي از جواهر بر او سايه ميافکندهاست.
از مورخان نوشتهاي باقي نمانده که از ذخاير تخت جمشيد نامي برده باشند ولي در نتيجه کاوشها معلوم ميشود که اسکندر و سپاهيان غارتگرش، به هنگام يغماي کاخ و آتش زدن آن قطعات کوچکي را به اطراف پراکنده که زير آوار ماندهاند. از جمله اشياي کشف شده خردههاي شکسته طلا و نقره، تکه سينيهايي از عاج و شيشه، ظرفهايي مرمرين و فلز بوده است. همچنين بيش از صد لوح به زبان عيلامي به دست آمده است که نخست به صورت خشت خام بودند ولي تعداد زيادي از آنها به هنگام آتشسوزي تخت جمشيد به صورت آجر پخته درآمدند. ترجمه تعدادي از اين لوحها که اکثرا اطلاعاتي در مورد امور مالي و دستمزد کارگران و کارمندان و صنعتگران تخت جمشيد در زمان سلطنت داريوش و بيست سال اول سلطنت خشايارشا به دست ميدهند منتشر شدهاست.
فلزکاری در اکباتان
کوروش شاهزاده هخامنشي در سال قم، پس از سه سال پيکار “آژيدهاک” شاه ماد را که از پايتخت خود هکمتانه با همدان دفاع ميکرد شکست داد و اين شهر را تصرف و ضميمه پارس کرد. کوروش براي حفظ مرکزيت اين شهر و بقاي حکومت و اقتدار خويش سازمانهاي اداري و اسناد کشوري را در آنجا مستقر کرد و الواح طلاي آريارامنه و آرشامه را با ديگر اسناد به آن جا برد. بزرگان مادي را هم به دستور کوروش با همکاري چندين پارسي که از نزديکان شاه بودند در مناصب مهم گماردند. بدين طريق کوروش توانست دو سرزمين پارس و ماد را با يکديگر متحد کند. پس از کوروش در زمان داريوش اول، هکمتانه پايتخت تابستاني شد و داريوش و ساير شاهان هخامنشي در آباداني و گسترش آن کوشيدند. در اين شهر که يونانيها آن را را اکباتان ميناميدند و همدان فعلي بر روي آن بنا شده هنوز کاوش اصولي و مهمي انجام نشده است. با اين حال در سال ۱۹۲۰م در اين شهر اشيايي زرين متعلق به يک گنجينه هخامنشي پيدا شد که سودجويان آنها را از کشور خارج کردند و در تملک يک مجموعهدار آمريکايي به نام ويدال، قرار گرفت.
يکي از اشياي نفيس اين مجموعه کتيبه زريني است به نام اردشير دوم هخامنشي و مرکب از ۲۰ خط ميخي هخامنشي که به مثابه سنگ اول بنا براي ساختمان کاخي در همدان به کار رفته بود. اشياي زرين ديگري از قبيل انگشتر، گوشواره، مدالهايي با نقوش برجسته، سينهريز با سنگهاي قيمتي و بازوبند، در سال ۱۹۴۸م همراه با اشياي ديگري از هنر ايران در موزه کرنوچي پاريس در معرض ديد عموم قرار گرفت.
در سال ۱۹۵۶م اشياي مختلف ديگري از دوره هخامنشي در همدان کشف و به موزه تهران آورده شد که عبارتند از:
1- خنجري طلا، که انتهاي دسته آن مزين به دو سر شير است و در وسط تيغه آن سه خط متوازي فرو رفته ديده ميشود.
2- سينهريزي طلا با سنگهاي قيمتي مزين به ۱۰ کله شير
3- جامي طلا، که نام خشايار اول به زبانهاي عيلامي، بابلي و فرس قديم بر دور آن نقش شدهاست.
4- ساغر طلا به شکل پيکر شير بالدار
آثار متعدد و مهم ديگري که بعدا در شهر همدان کشف شد و از مهم ترين اسناد و مدارک تاريخ ايران به شمار ميآيند عبارتند از:
1- لوح زرين آريامنه، جد بزرگ داريوش اول
2- لوح زرين آرشام، پدر بزرگ او، اين دو لوح به خط پارسي، عيلامي و بابلي است و مانند الواح تخت جمشيد متضمن نسبنامه و حدود ايران باستان است.
3- دو لوح زرين و سيمين داريوش اول و داريوش دوم
4- لوح زرين اردشير دوم
5- بشقاب هاي زيبا با مدال هايي در وسط که با سر گوزن، گاو نر و شير زينت يافته اند. تاريخ ساخت اين بشقاب ها اواخر قرن ششم قم است. در يکي از اين بشقاب هاي زرين نقش عقابي در حال پرواز ديده ميشود. اهميت اين اثر در اين است که در آثار هخامنشي کمتر ديده شده که از نقش پرندگان در ظروف استفاده کنند و اين کار در صنعت سکاها رواج داشته.
اکتشاف اين اشياي زرين و سيمين در همدان امري غير عادي نيست زيرا اکباتان هم پايتخت پادشاهان ماد هم محل خزانه خشايارشا اول و هم پايتخت تابستاني شاهان هخامنشي بود. همچنين اسکندر مقدوني پس از تصاحب خزانه هاي هخامنشي در تخت جمشيد آنها را به همدان انتقال داد.
شوش
با آنکه شوش در عصر عيلامي ها مورد حملات مکرر سپاهيان آشوري قرار گرفت و در آخرين هجوم آنها با خاک يکسان شد و مردمش قتل عام يا اسير يا متواري شدند؛ با اين وجود اين شهر ۴۰۰۰ ساله توانست با طلوع دوران هخامنشي بار ديگر قد علم کند و پايتخت زمستاني شاهان هخامنشي شود. يکي از شورش هاي اوايل حکومت داريوش، شورش شوش بود که توسط شاهزادگان سابق عيلامي صورت گرفت؛ ولي شورشيان به سختي سرکوب شدند. داريوش که در بابل پايتخت خود اقامت داشت محتملا در ۵۲۱ قم بر آن شد که شوش را پايتخت خود قرار دهد. در آکروپليس، همان ارگي که مقر شاهان سابق عيلام بود و در هجوم آسوربانيپال ويران شده بود قلعه اي محکم برفراز تپه بنا نهاد. نظر داريوش اين بود که شوش پايتخت زمستاني او باشد و سعي داشت با همه ويراني هايي که پيش آمده بر بزرگي آن بيفزايد. در يکي از کتيبه هايي که از داريوش در شوش يافت شده چنين آمده است:»
متن کتيبه داريوش
اين کاخي که من در شوش بنا کرده ام تزيينات آن از راه دور آورده شده. چندان خاک کنده شد که به صخره رسيدند. پس از آنکه زمين حفر شد آن را با ريگ درشت، در بعضي جاها تا ۴۰ ارش و در برخي تا ۲۰ ارش انباشته اند. کاخ بر روي اين ريگ ها بنا شده. حفر زمين و انباشتن آن با ريگ درشت و قالبگيري آجر کار بابليان بود. چوب سور را از کوه موسوم به جبل لبنان آوردهاند. اقوام آشور آن را تا بابل و از بابل تا شوش کاريان و ايونيان آن را حمل کردند. چوب ميش مکن از گنداره و کرمان حمل شده. طلايي که در اينجا بکار رفته، از ساردس و بلخ آورده شده. تزيينات از اپونيه آورده شده و عاج از حبشه، هند و رخج. ستون هاي سنگي از شهري به نام “آيپروش” در عيلام آورده شده. هنرمنداني که سنگ را را حجاري کرده اند؛ ايونيان و سارديان بودند. زرگران مصري و مادي بودند. کساني که ترصيع کردهاند؛ از مردم ساردس و مصريان بودند. آنان که آجرهاي مينايي (با تصاوير) ساخته اند؛ بابلي بوده اند. مرداني که ديوارها را تزيين کردهاند؛ مصري و مادي بودند. اينجا در شوش دستور ساختن ساختماني با شکوه داده شده و به طرز عالي تحقق يافت. اهور امزدا مرا حمايت کند و همچنين پدرم ويشتاسب و مملکت مرا.»
هيئت باستان شناسان فرانسوي، که از يک قرن پيش در اين مکان به اکتشاف پرداخت؛ در کاوش هاي خود در ارگ دولتي که داريوش بنا نهاده بود به موفقيتهاي چشمگيري دست يافت از جمله کشف الواح حمورابي مربوط به ۲۷۰۰ سال قم که اولين قانون مدون بشر شمرده شده است و همچنين ستون نام ران سين مربوط به دوره اول عيلام کشف شد که اکنون جزء گران بهاترين گنجينه هاي موزه شرقي لوور است مجموعه ابني هاي که به دستور داريوش بزرگ در شوش ساخته شد عبارت است از قلعه شهر که بر روي تپه اکروپليس در نزديکي شوش قرار داشت و شهر شاهي که منازل درباريان، عمال اداري و لشگري و تجار در آن بنا شده بود. از جمله بناهاي اين مجموعه حياط خانه کاخ داريوش است که بدين شرح توصيف شده است:
«حياط شرقي که به حياط خزانه مشهور است؛ بيش از ۱۱۰۰ متر مربع مساحت دارد و سنگ فرش آن از بين رفته است. در سمت جنوب اين حياط سه در وجود داشته که به قسمت خزانه و انبارهاي کاخ که اشياي گرانبها را در آنجا نگاهداري ميکردهاند؛ راه مييافته است. اين درها طوري ساخته شده بود که وقتي باز ميشد راهروها از دو طرف مسدود و رفت و آمد در اين راهروها را قطع ميکرد. در اين قسمت از کاخ داريوش اشياي گرانبها و پارچه هاي پربها و زربفت و چيزهاي ديگر نگاهداري ميشده و يک قسمت مهم از خزانه شاهان ايران در اينجا بوده است؛ ولي طلا و نقره و اشيايي که از اين دو فلز ساخته شده بوده در گنجينه خزانه مخصوصي که در قلعه کاخ قرار داشته حفظ ميشده است. اسکندر پس از فتح شوش آن قدر از خزانه اين کاخ غنيمت به دست آورد که تمام سرداران و لشگريان خود را سير کرد و حتي هزينه تمام لشگرکشي هاي بعدي خود را به دست آورد. استرابون، مورخ يوناني در کتاب خود مينويسد که اسکندر در کاخ شوش برابر ۴۹۰۰۰ تالان (هر تالان تقريبا برابر با ۲۶ کيلو وزن ميباشد) طلا و نقره به دست آورد.»
جام های هخامنشی
جام های زرين و سيمين عصر هخامنشي به چهار گروه تقسيم ميشوند:
1- جام هايي به شکل سر جانوران، معروف به جام هاي شاخدار
2- جام هايي مزين به دسته اي از تنه کشيده جانوران
3- جام هاي ساده بدون دسته
4- جام هاي لب تخت
جام هايي به شکل سر جانوران معروف به جام هاي شاخدار
در حفريات اصلي در زيويه و دهکده خفتاتلو در کردستان ظروفي به دست آمده که انتهايشان به شکل سر جانور و تقليدي از جام هاي شاخي شراب خواري دوره بربريت هستند و در اصطلاح باستانشناسان به جامهاي شاخدار معروف شدهاند. قدمت اين نوع جامها بين ۱۰۰۰ تا ۸۰۰ قم و به شکل شاخ هاي تو خالي گوزن ساخته ميشدند. اين سبک يادگاري از دوران بربريت است و آريايي ها به سرزمين ايران آوردند. آنها بر اين باور بودند که با نوشيدن از ظروفي به شکل جانوران نيرومند نيروي جانور به انسان منتقل ميشود.
انتهاي اين ظروف که ساغر نام دارند به کله جانوراني مانند شير، ببر، گوزن، اسب، گاونر و قوچ ختم ميشود. اين ساغرها را به اندازههاي مختلف ابتدا از سفال و سپس از مفرغ، طلا و نقره ميساختند؛ مثلا در دهکده خفتانلو در نزديکي زيويه ساغري سفالي و سالم، که بدنه آن از مخلوط گل و ريگ است و پوشش لعابي قليايي به رنگ آبي فيروزه دارد پيدا کردهاند. اين ساغر که در حدود ۷۰۰ قم با ظرافت خاصي ساخته شده و در موزه متروپوليتن نگهداري ميشود در انتهايش کله غزالي قرار گرفته است در کاوش هاي بعدي از اين نوع ساغر به اشکال و صور زير به دست آمد:
الف) ساغرهاي زرين قرون ۵ و ۶ قم با شيري بالدار، مانند دو ساغر طلاي همدان يا جام خشايارشا با شير بالدارروي دو دست نشسته که يکي در موزه متروپوليتن و ديگري در موزه تهران نگهداري ميشود.
ب) ساغرهايي که کله حيوان مستقيما به جام استوانه شکل و بدون انحنا و پايه متصل ميشود.
ج) بالاخره قسم ديگري از اين ساغرها که از گل پخته و از قديمي ترين نوع خود بوده و داراي جام بوقي شکل بلندي است که به کله حيوان شاخداري که بر روي دو دسته نشسته ختم ميشود. اين نوع ساغر متعلق به ۱۰۰۰ سال قم است و از گل قرمز ساخته شدهاند.
جام های طلای دسته دار
غير از جام هاي بالا هنرمندان هخامنشي ساغرهايي به گونه ديگر هم ساخته اند که موجب اعجاب و تحسين دوستداران هنر شده است. آنچه از اين ظروف مربوط به تمدن و فرهنگ مادي بوده، با سبکي خشن تر و باطرح هايي ناموزون ساخته شده و قدمت آنها به ۶۵۰ تا ۵۵۰ قم ميرسد. بدنه اين نوع ظروف داراي نقش هاي برجسته خيار مانندي است که مادها از هنر آسوري تقليد کردند و بعدا با تغييراتي هنرمندان هخامنشي آنها را تقليد کردند. سه قطعه جام طلا از اين نوع با دسته هايي به شکل تنه کشيده حيوانات و متعلق به اوايل دوره هخامنشي که در موزه متروپوليتن و فرير گالري واشينگتن حفظ ميشود. اين سه جام ضمن اکتشاف و حفاري در همدان و لرستان به دست آمده و موجب شهرت جهاني همدان در جهان هنر قديم و باستان شناسي گرديده است.
جامهای طلای بی دسته
دو ظرف زرين ساده در همدان ضمن حفرياتي شدهاند؛ اولي کاسه طلايي است که بدنه آن نقشهاي برجسته خيار مانند دارد و نام داريوش اول برآن حک شده است. اين ظرف در موزه متروپوليتن نيويورک نگهداري ميشود. ظرف دوم جام شراب زريني است که بدنه اش مثل بدنه کاسه مذکور است؛ ولي نام خشايارشا به خطوط ميخي، عيلامي، بابلي و فرس قديم بر آن حک شده است. بايد دانست خزانه خشايارشا در زمان سلطنت او در همدان استقرار يافت و اين جام ظاهرا از خزانه اين پادشاه و در حال حاضر در موزه تهران موجود است. ظرف ديگري از هنر هخامنشي که در موزه شهر سنت سيناتي در آمريکا حفظ ميشود کاسه اي از دُرِّ کوهي يا بلور سنگي است که از زير خاک کم و بيش بدون نقص به دست آمده و از کارهاي اواخر آشور و اوايل هخامنشي است. بر بدنه اين کاسه بلور مانند شيرمادهاي نقش بسته که بر گله گاوي حمله برده و يکي از گتوها را دريده است. نقش اين تصوير بر جام مذکور شبيه نقوشي است که معماران هخامنشي بر نماي ايوان کاخ آپادانا در تخت جمشيد به کار برده اند.
نقش و ترسيم جانوران به صورت برجسته بر بدنه ظروف هخامنشي و معماري تخت جمشيد الهامي از هنر اقوام لرستان است که پيش از مادي ها و پارسي ها در سرزمين ايران استقرار يافته بودند. هنرمندان هخامنشي اين سبک را از مردم لرستان که هنر مفرغريزي را با اعتقادات مذهبي خود در آميخته بودند؛ فراگرفته و به موضوع اصلي هنر ايراني اين عصر بدل کرده بودند.
در حقيقت نقش جانوران بر روي ظروف به تلقين و الهام از عقايد جادويي و مذهبي هنر اساطيري نسل هاي پيشين به وجود آمده و در اين زمان به تشويق شاهان و بزرگان به مرتبه کمال و جمال رسيده بود.
جالب ترين معرف اين هنر پيکره دو بز کوهي مفرغي است که يکي در موزه لوور پاريس و ديگري در موزه برلين غربي حفظ شده است و دسته تنگ با جامي بودهاند. بديهي است هنرمندان پيکر اين جانوران را بر روي ظروف در نهايت استادي تجسم کردهاند؛ چه به گفته آرتور پوپ تجسم جهش اين بزها مانند انعکاسي از شور و غلياني است که اين جانوران در فصل بهار دارند.