
شناسایی و پرورش استعدادهای برجسته: ضرورتی برای پیشرفت جهانی
استعدادهای استثنایی، که توانایی دگرگونسازی مرزهای دانش و فناوری را دارند، اغلب به دلیل موانع مالی، جغرافیایی و سیستمیک از شکوفایی بازمیمانند. این گزارش به بررسی چالشهای شناسایی و پرورش این استعدادها پرداخته و راهکارهایی را برای دولتها و سازمانها پیشنهاد میکند تا با سرمایهگذاری استراتژیک بر «مغزها»، پیشرفتهای علمی و فناوری را تسریع کنند. تمرکز ویژه این گزارش بر حوزه هوش مصنوعی (AI) است، جایی که کمبود محققان نخبه تأثیرات عمیقی بر رقابت جهانی و نوآوری دارد.چالشهای شناسایی استعدادهای برجسته جهان مملو از استعدادهای بالقوهای است که به دلیل محدودیتهای سیستمیک فرصت ظهور نمییابند. اقتصاددانان از «انیشتینهای گمشده» سخن میگویند؛ افرادی که در صورت شناسایی و حمایت، میتوانستند دستاوردهای تحولآفرین خلق کنند. دادهها نشان میدهند که یک درصد برتر محققان بیش از یکپنجم ارجاعات علمی را تولید میکنند، که نشاندهنده تأثیر نامتناسب تعداد محدودی از نخبگان بر پیشرفت علمی است. با این حال، موانع متعددی مانع شکوفایی این استعدادها میشوند:
موانع جغرافیایی و اقتصادی: حدود ۹۰ درصد از جوانان جهان در کشورهای در حال توسعه زندگی میکنند، اما جوایز علمی معتبر، مانند نوبل، عمدتاً به افراد متولد کشورهای توسعهیافته اعطا میشود. به طور متوسط، برندگان این جوایز از صدک ۹۵ درآمد جهانی هستند، که نشاندهنده شکاف عمیق فرصتها بین طبقات اقتصادی است. برای مثال، تحقیقات نشان میدهد که در آمریکا، کودکان از خانوادههای ثروتمند ۱۰ برابر بیشتر از همسالان خود از خانوادههای با درآمد متوسط یا پایین احتمال دارد مخترع شوند.
نابرابریهای سیستمیک: شکافهای طبقاتی، جنسیتی و نژادی در دسترسی به فرصتهای آموزشی و حرفهای، تعداد نوآوران را به شدت محدود میکند. برآوردها حاکی از آن است که رفع این نابرابریها در آمریکا میتواند تعداد مخترعان را چهار برابر کرده و سرعت کشف علمی را بهطور قابلتوجهی افزایش دهد.
کمبود حمایت در مراحل کلیدی: بسیاری از استعدادها در دوره نوجوانی، زمانی که تواناییهایشان برای اولین بار قابلشناسایی است، از دست میروند. برای مثال، شرکتکنندگان المپیادهای علمی از کشورهای کمدرآمد، با وجود عملکرد مشابه همتایان خود از کشورهای ثروتمند، به مراتب کمتر در بزرگسالی مقالات علمی منتشر میکنند یا مدرک دکتری از دانشگاههای برتر دریافت میکنند.
سیاستهای کنونی: تمرکز بر جذب به جای پرورش سیاستهای کنونی دولتها بیشتر بر جذب استعدادهای موجود متمرکز است تا پرورش استعدادهای جدید. این رویکرد، که میتوان آن را «خرید استعداد» نامید، در رقابتهای جهانی بین قدرتهایی مانند چین و آمریکا مشهود است. چین از طریق طرح «هزار استعداد» و معرفی ویزای K برای متخصصان STEM، تلاش میکند نخبگان آموزشدیده در خارج را بازگرداند یا جذب کند. آمریکا نیز با ویزاهای O-1A و گرینکارت EB-1A برای افراد با «توانایی خارقالعاده» به این رقابت پاسخ میدهد. سایر مناطق، مانند اتحادیه اروپا با طرح «اروپا را انتخاب کن» یا ژاپن با بستههای مالی کلان، نیز در این رقابت حضور دارند.با این حال، این رویکرد تنها به جذب نخبگان موجود محدود میشود و به پتانسیلهای نهفتهای که هنوز کشف نشدهاند توجه کافی ندارد. در حوزه هوش مصنوعی، جایی که محققان برجسته حقوقهایی در سطح مدیران عامل دریافت میکنند، این کمبود استعداد به شدت احساس میشود. شرکتها، در رقابت برای ساخت مدلهای پیشرفتهتر، ارزشی بیسابقه به محققان فردی قائلاند و آنها را کلید پیشرفتهای چندمیلیارد دلاری میدانند.
راهکارهای پیشنهادی: سیاست صنعتی برای استعدادهابرای رفع این شکاف، دولتها و سازمانها باید سیاستی جامع و آیندهنگر برای شناسایی و پرورش استعدادها طراحی کنند. این سیاست باید بر سه محور اصلی متمرکز باشد:
شناسایی زودهنگام، پرورش هدفمند و ایجاد اکوسیستمهای حمایتی .
۱. شناسایی زودهنگام استعدادهاشناسایی استعدادها باید از سنین پایین، بهویژه در دوره نوجوانی، آغاز شود، زمانی که تواناییهای استثنایی شروع به بروز میکنند. رقابتهای بینالمللی مانند المپیادهای علمی ابزارهای قدرتمندی برای این منظور هستند. دادهها نشان میدهند که از هر ۴۰ برنده مدال طلای المپیاد ریاضی، یک نفر جایزه علمی بزرگی دریافت میکند، نرخی ۵۰ برابر بیشتر از دانشجویان کارشناسی دانشگاههای برتر مانند MIT
الهام از ورزش: سیستمهای شناسایی استعداد در ورزش، مانند «سیستمهای مزرعه» بیسبال یا آکادمیهای جهانی بسکتبال، الگوهای موفقی ارائه میدهند. این سیستمها با جذب و پرورش استعدادها از مناطق محروم و متنوع، کیفیت و تنوع ورزشکاران را افزایش دادهاند. مشابه این رویکرد میتواند در علوم و فناوری به کار گرفته شود.
استفاده از فناوری: هوش مصنوعی میتواند ردپاهای دیجیتالی، مانند الگوهای استفاده از ابزارهایی مانند چتجیپیتی، را تحلیل کند تا نشانههای اصالت یا پشتکار را شناسایی کند. استقرار talent scouts در مدارس، رقابتها و فضاهای آنلاین میتواند شبکه شناسایی را گستردهتر کند.
۲. پرورش هدفمند استعدادهاشناسایی بهتنهایی کافی نیست؛ استعدادهای خام باید با مربیگری و دسترسی به منابع پرورش یابند. تحقیقات نشان میدهد که حتی معلمان عادی، با برگزاری باشگاههای علمی یا رقابتها، میتوانند استعدادهای استثنایی را به دانشگاههای برتر و مشاغل تحقیقاتی هدایت کنند. نمونهای از این رویکرد در گرجستان دیده میشود، جایی که راهبان یک آکادمی ریاضی تأسیس کردهاند که دانشآموزان را به المپیادهای بینالمللی میفرستد.
مربیگری تخصصی: مربیان، حتی بدون اینکه خود نابغه باشند، میتوانند با آموزش فشرده و هدایت، استعدادهای خام را به موفقیتهای بزرگ سوق دهند.
دسترسی به خوشههای استعداد: نوآوران در اکوسیستمهای متراکم، مانند آزمایشگاه منلو پارک توماس ادیسون یا مراکز شطرنج در تامیل نادو، با همکاری و رقابت با همسالانشان رشد میکنند. ایجاد چنین خوشههایی برای استعدادهای علمی ضروری است.
.3 ایجاد اکوسیستمهای حمایتیدانشگاههای برتر همچنان دروازههای اصلی برای پرورش استعدادها هستند، اما موانع مالی و سیستمیک دسترسی به آنها را محدود میکند. در آمریکا و بریتانیا، بورسیههای سخاوتمندانه برای دانشجویان بینالمللی استثنایی کمیاباند و بسیاری از دانشگاهها دانشجویان خارجی را بیشتر بهعنوان منبع درآمد میبینند تا نوآوران آینده. رفع این موانع، مانند کاهش محدودیتهای مالی برای دانشجویان المپیادی، میتواند خروجی علمی را تا ۵۰ درصد افزایش دهد.
تلاشهای دولتی: برنامههای تاریخی مانند اداره پیشرفت کار آمریکا یا سیستم بورسیه سنگاپور نشان میدهند که دولتها میتوانند با سرمایهگذاری هدفمند، استعدادها را شناسایی و پرورش دهند.
نقش خیرین: ابتکاراتی مانند صندوق جهانی استعداد، که مدالآوران المپیاد از کشورهای کمدرآمد را برای تحصیل در دانشگاههای برتر تأمین مالی میکند، نمونههای موفقی از پرورش استعداد هستند. این طرحها نشان دادهاند که حمایت مالی و مربیگری میتواند نتایج چشمگیری داشته باشد. پیامدها و ضرورت اقدام هدر رفتن استعداد، یکی از بزرگترین موانع پیشرفت جهانی است. سرمایهگذاری در شناسایی و پرورش استعدادها رقابتهای ژئوپلیتیک، مانند برتری در هوش مصنوعی، را تقویت میکند و میتواند کشف داروهای جدید، تسریع گذار به انرژیهای پاک و ارتقای کیفیت زندگی را به دنبال داشته باشد. کشورهایی که استعدادها را بهطور مؤثر بسیج کنند، در رقابتهای استراتژیک پیشتاز خواهند بود، همانطور که آمریکا در پروژههایی مانند منهتن و آپولو با جذب دانشمندان خارجی موفق شد.با این حال، چالشهای کنونی، مانند محدودیتهای مهاجرتی در آمریکا یا مشکلات چین در حفظ استعدادهایش، نشان میدهند که سیاستهای فعلی ناکافیاند. رویکردی جامعتر، که بر شناسایی زودهنگام، پرورش هدفمند و ایجاد اکوسیستمهای حمایتی متمرکز باشد، میتواند تعداد نوآوران جهانی را چند برابر کند. این سرمایهگذاری، برخلاف هزینههای کلان در زیرساختهای فیزیکی مانند نیمهرساناها، نیازی به بودجههای هنگفت ندارد و میتواند با استفاده از مدلهای موجود، مانند رقابتهای علمی یا برنامههای خیریه، به سرعت پیادهسازی شود.
جهان در آستانه تحولی بزرگ قرار دارد، اما این تحول بدون مغزهای درخشان ممکن نخواهد بود. استعدادهای گمشده، که به دلیل موانع جغرافیایی، اقتصادی و سیستمیک از شکوفایی بازمیمانند، بزرگترین منبع استفادهنشده برای پیشرفت هستند. با طراحی سیاستهای صنعتی هوشمند برای شناسایی و پرورش این استعدادها، دولتها و سازمانها میتوانند رقابتهای جهانی را هدایت کنند و آیندهای سالمتر، پایدارتر و مرفهتر برای همه رقم بزنند. زمان آن فرا رسیده که استعداد، همانند فناوری، بهعنوان موتور اصلی پیشرفت شناخته شود.