چرا گاهی افراد کم سواد می توانند میلیاردر میشوند؟
کسب درجات عالی تحصیلات و متخصص شدن، هیجان انگیز است … اما معمولا کسی را میلیاردر نخواهد کرد!یکی از دلایلی که خیلی از جوانان به سمت ثروت آفرینی حرکت نمی کنند، همین تصور اشتباه است که فکر می کنند باید در آن زمینه متخصص باشند تا بتوانند حرفی برای گفتن داشته باشند.
اما:
استیو جابز (بنیانگذار اپل) نه متخصص برنامه نویسی بود، نه متخصص طراحی بود و نه متخصص فنآوری های نوین بود.
بیل گیتس(بنیانگذار مایکروسافت) همانند استیو جابز، تخصص خاصی در برنامه نویسی، طراحی و فناوری های نوین ندارد!
احد عظیم زاده (بزرگترین صادرکننده فرش ایران) شاید فرش بافی بلد باشد، اما نه متخصص فرش بافی است، نه متخصص نساجی!
بابک بختیاری (خالق برند آیس پک)، نه متخصص تغذیه است، نه متخصص بستنی سازی !
به نظر شما از لیست میلیاردهای جهان، چند نفرشان متخصص هستند؟
کمتر از ۲%
چرا با وجود اینکه متخصصین، باهوش تر و داناتر از آن میلیاردها هستند، درآمدشان به یک هزارم درآمد آنها نیز نمی رسد؟ چه چیزی این افراد را میلیارد می کند؟
چرا افراد کم سوادی میلیاردر میشوند؟ اما؛ متخصصین باهوش فراوانی کارمند باقی می مانند؟
متخصص شدن میتواند فواید بسیار زیادی داشته باشد، اما احتمال اینکه این تخصص، بر قابلیت تفکر خلاق اثر منفی بگذارد، زیاد است! تخصص میتواند باعث مرگ قوه خلاقیت شود… !!
نوآوری – در معنا، یعنی خلق چیزی جدید- همواره در خود فاکتور نوبودن دارد. {اگر تخصص به معنی مهارت و معلوماتی از دانش گذشته باشد، نوشدن میتواند ارزش آن تخصص را کم کند}… این تخصص می تواند خلاقیت و اشتیاق برای به دست آوردن ایده های جدید را کم کند. {چاقو دسته خودش را نمیبرد}
تحقیقات پرفسور کِوین بودرا (Kevin Boudreau) ، نشان می دهد افراد متخصص معمولا نسبت به ایده های جدید حساس هستند و از آنها انتقاد میکنند.
هر قدر عمیق تر وارد و وابسته به مبحثی شوید، سخت تر می توانید تغییر آن را بپذیرید. دقیقا در همین شرایط است که کارآفرینان، با تخصص کمتر، گوی رقابت را از متخصصان ربوده و با آن، ثروت خود را بنا می کنند.
این مورد، در روابط نیز صدق می کند. شما به هر میزان، در هر رابطه ای عمیق تر شوید، به همان میزان کمتر می توانید تغییرات را در رابطه تان ایجاد کنید و یا اگر در ورزشی به صورت تخصصی فعالیت می کنید، به سختی می توانید وارد ورزش دیگر شوید و از نو شروع کنید.
کارآفرینان بزرگ دنیا به علت کم بودن سواد تخصصی شان و به دلیل آنکه هرگز در موضوع مورد نظر زیاد عمیق نشده اند، به راحتی میتوانند خلاقانه درباره آن موضوع فکر کنند و بخواهند نوآوری های انجام دهند. افراد متخصص به علت تخصصی که دارند، بیش از حد {و پیچیده} درباره تصمیم به خلاقیتشان فکر می کنند.
⛔❌دقت کنید که نباید مسحور داستان های موفقیت استثنایی شویم! هزاران فرد غیرمتخصص دیگر هم ناآگاهانه وارد یک عرصه شدند و شکست خوردند. شاید ورود به یک حوزه مبتنی بر خلاقیت به نتیجه برسد اما تداوم نیازمند تخصص و مدیریت حرفه ای است.
اما اگر در هر زمینه ای به هر دلیلی عمیق شده اید و تغییر و نوآوری در آن زمینه برایتان سخت است؛ می توانید از ۴ راهکار زیر، برای گریز از این دام استفاده کنید:
- ایده ها را خرد کنید!
ایده هایی را که به ذهن تان میرسد، خرد و به قسمت های کوچکتر تقسیم کنید تا به ساده ترین صورت ممکن درآید. زمانی که این کار را انجام دهید، بهتر می توانید ایده های جدید را قبول کنید زیرا کارکرد اجزای مختلف آن را درک میکنید. - یک دستیار شیطان {منتقد} بیابید!
یک نفر داشته باشید، که ایده ها را نقد کند و شما دفاع کنید (و برعکس) تا قوه خلاقیت شما فعال شود و درباره تمام جنبه های ایده فکر کنید. - افرادی با دیدگاه های مختلف برای صحبت و مشورت داشته باشید!
افراد مختلف، با طرز فکرهای مختلفی در زندگی داشته باشید، برای مثال، وکیل، پزشک، کودک، دانشجو و … ایده ای را که به ذهن تان می رسد با آنها در میان بگذارید و نظر آنها را بشنوید. - تازه کارانی پیدا کنید!
از تازه کاران بپرسید؛ این افراد هنوز متخصص نشده اند و قوه خلاقیتشان فعالتر است. بعضی اوقات افکار غیرمتخصصانه آنها کلید حل مسئله است.